بنظرم شاه کلید حل مشکلات آموزش و پرورش قبل از هر چیز، آموزش تفکر انتقادی و تحمل و میدان دادن به منتقدین است.
✍ رضا قاسمپور
پسا بازنشستگی برای کاستن از دلتنگی بچهها و هیاهوی مدرسه، با هماهنگی مدیر ساعی دبیرستان باقرالعلوم مهرشهر، دو روز به ریاضت مشغول خواهم بود. امروز یکم مهر با تاخیر در جلسه شورای دبیران این واحد اموزشی حضور یافتم .چند جوان انرژیک بین پیشکسوتان مدرسه بُر خورده بودند. هرکس به فراخور تجربیاتش ساز خود نواخته و دغدغههای عمدتا تربیتی و پرورشی مبتلابه را به اشتراک میگذاشت. گلایه از شُل و ژلهای شدن مسائل آموزشی و پرورشی دانشاموزان،بحث آوردن موبایل توسط دانش اموران سر کلاس،آسیبهای فزاینده اجتماعی،کمبود امکانات ورزشی و اموزشی،کنترل ورود و خروج بچهها،توجه به کیفیت بخشی آموزشی،انتخاب معلمیار و…عمده بحثهای به اشتراک گذاشته شده در جلسه بود.مدیر و معاونین پس از استماع نقطه نظرات همکاران، توضیحات تکمیلی و تلطیفی لازم را ارائه کرده و خواستار همکاری،همدلی و مشارکت همه جانبه صف و ستاد برای کیفیت بخشی آموزشی و پرورشی واحد آموزشی مستقر در منطقه محروم شدند.
واقعیت آنست که پسا کرونا کلیت اموزش و پرورش با چالش گسیختگی (و البته پسا ناآرامیهای سال گذشته با یک التهاب هنجاری و رفتاری) روبروست. سال تحصیلی گذشته تنشهای فزاینده و کشمکش بین اضلاع مثلث مدرسه،اداره و اولیا به نقطه جوش مماس شد.
انتظار میرفت که در سه ماهه تابستان این التهاب و گسیختگی اندکی التیام یافته و ترمیم گردد. با اعمال طرح خالصسازی و حامی پروری دولت و تعویض و جابجایی جناحی و سیاسی بیش از ۲۰ هزار مدیر در سراسر کشور، همچنین سونامی بازنشستگی فرهنگیان، مخدوش شدن استقلال دستگاه تعلیم و تربیت و… اسباب گسیختگی و التهاب مجدد دستگاه تعلیم و تربیت فراهم گردید.
در نتیجه سونامی بازنشستگی به زحمت مدرسه عادی دولتی یافت میشود که کادر صف و ستادش تکمیل باشد از طرفی نیروهای جدیدالاستخدام ماده ۲۸ آبانماه به مدارس تزریق خواهند شد.
اضلاع ناراضی ذینفعان آموزش و پرورش
دانشاموزان
دانش آموزان عمدتا معتقدند که خوانش مطالب تاریخ گذشته، تکراری و غیرکاربردی باعث تلف شدن عمرشان در پشت میزهای مستهلک آموزش و پرورش میشود و از طرفی دیگر الک کردن و غربال دانشآموزان در مدارس رنگارنگ باعث ناعدالتی گسترده آموزشی شده و نهایتا محصول این دو مقوله باعث افسردگی، دلزدگی و بی انگیزگی آنها می شود.
فرهنگیان
در دهه های متمادی نارضایتی معلمان از سقوط آزاد منزلت و معیشتشان گوش فلک را کر کرده است. اعتراضات مدنی و دامنهدار معلمان به دلیل هزینههای احتمالی از مقابل مجلس و سازمانهای آموزش و پرورش (در دوره روحانی) به عقب نشینی به مدارس و کلاسها تسری پیدا کرده و وارد فاز تازهای شده است.
اخیرا با امنیتی شدن فضای آموزش و پرورش این فعالیتها در ظاهر جمع شده ولی در عمل به خشم فروخفته و نارضایتی درونی مبدل شده است. حاصل کوچکتر شدن تدریجی سفره معلمان منجر به بی انگیزگی، چند شغله گی، فقدان مطالعه و نارضایتی شغلی معلمان شده و خروجی کارشان مورد رضایت جامعه نیست.
خانواده ها
اکثریت خانوادههای درگیر با آموزش و پرورش کسانی هستند که امکانات لازم برای بهرهمندی از مدارس غیردولتی و خاص را نداشته و در صورت عدم ورود فرزندانشان به مدارس مورد نظر مجبور به ثبتنام در مدارس عادی دولتی هستند.
در تقسیمبندی مدارس به بیست و چند نوع مدرسه برخورد میکنیم. به نظر میرسد آموزش فعلی ما کاملا طبقاتی و الیگارشی است. یک سر زنجیرهی مدارس اگر منتسب به پولداران، هوشداران و خانوادههای خاص و برخوردار باشد، سوی دیگر مختوم به دانشآموزان الک شده مالی، ذهنی، فرهنگی و اجتماعی در مدارس زیر پوست شهرها و روستاها هستند.
اگر یکی دو دهک خاص و دوپینگی را فاکتور بگیریم تقریبا الباقی جماعت به ناعدالتی، روزمرگی و ناکارامدی آموزش و پرورش معترضند.
ادارات و کادر اجرایی
ضلع آخر منظومه آموزش و پرورش، وزارتخانه، ادارات تابعه و کادر اجرایی مدارس میباشند. به نظر میرسد که تصمیمسازان و تصمیمگیران آموزش و پرورش از تحولات ساری و واقعیتهای جاری در کف آموزش و پرورش بیاطلاعند! و یا خود را به خواب زدهاند سیاست های اعلامی زاویه محسوسی با سیاستهای اعمالی دارند.
در ادارات آموزش و پرورش اکثر کارشناسان کاربلد و خبره به دلیل نامناسب بودن تسهیلات کار اداری، در جستجوی راهی برای خلاصی از ستاد و پیوستن به صفوف معلمین هستند. مدیران و کادر اجرایی نیز مواجه با بخشنامه های حجیم و ضد و نقیض و با جیب خالی و بدون سرانه مجبور به اداره مدارس دولتی بوده و همزمان در سه جبهه معلمان معترض، وظایف سازمانی حجیم و همچنین اولیای فراری از مشارکت در امورات مدرسه در نزاعی بی امان، دائمی و فرسایشی به سر می برند.
به تمامی مشکلات ذکر شده میتوان موارد زیر را نیز سنجاق نمود:
?به محاق رفتن اصل ۳۰ قانون اساسی در خصوص رایگان بودن تحصیلات عمومی
?حذف تفکر انتقادی در حوزه آموزش و پرورش و فرونشست آستانه تحمل بالادستیها
?مصرفی تلقی کردن دستگاه تعلیم و تربیت
?اجرای شتر گاو پلنگی رتبهبندی و نارضایتی عمومی فرهنگیان
?داستان عقیم همسان سازی حقوق بازنشستگان و بلاتکلیفی آنها
?لشگر میلیونی تارکان از تحصیل و جاماندگان
?لشگر میلیونی اتباع و مسئله تحصیل رایگان آنها
?مخدوش شدن استقلال آموزش و پرورش
?استفاده ابزاری از آموزش و پرورش توسط برخی از نهادها و دستگاهها
?تعیین تکلیف برای آموزش و پرورش در شورای عالی آ.پ که اعضا و تصمیم گیرندگانش عموما غیرفرهنگی و بی اطلاع از احوالات آموزش و پرورشند
?درگیری با پدیدههایی چون اختلاسهای دنبالهدار و بی امان از صندوق ذخیره فرهنگیان
?عقد قرارداد با بیمههای اسقاطی چون آتیه سازان و دانا
?دخالت نمایندگان و سایر ذینفوذها در فرایند عزل و نصب مدیران آ.پ
?سند تحول بنیادین با اصول مبهم و کلی و اجرای گزینشی
?مافیای کنکور و بازی با سرنوشت دانشاموزان
?گزینش غیرحرفه ای معلمان
?رویکرد پخمهپروری و نخبه کشی
?شکاف هنجاری و گسل بین نسلی
?چالش حجاب در مدارس دخترانه
?اعتیاد فزاینده در مدارس پسرانه و…
نکته آخر
بیان مشکلات ناتمام آموزش و پرورش به هیچ وجه پمپاژ یأس و ناامیدی به جامعه نیست. بلکه ابراز دغدغهها و بیان تجربیات معلم بازنشسته ایست که همچنان دل در گرو شکوفایی و بالندگی دستگاه تعلیم و تربیت دارد.
بنظرم شاه کلید حل مشکلات آموزش و پرورش قبل از هر چیز، آموزش تفکر انتقادی و تحمل و میدان دادن به منتقدین است.
به قول دکتر شفیعی کدکنی:
به کجا چنین شتابان؟»
گَوَن از نسیم پرسید
«دلِ من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
«همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم…»
«به کجا چنین شتابان؟»
«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم»
«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلامِ ما را»
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.