یکی از کارگردانانی که خیلی زود از این دنیا رفت، زنده یاد امیر قویدل بود؛یکی از بهترین کارگردانان سینمای ایران.
هم او که فیلم ترن را در کارنامه خود دارد، فیلمی که چند سال قبل در یک نظرسنجی به عنوان بهترین فیلم با موضوع انقلاب اسلامی معرفی شد.
فرامرز قریبیان نقش اصلی این فیلم را بازی میکند، بازی درخشانی که به خاطرهای بهیاد ماندنی تبدیل شده. نقش مقابل او عنایت بخشی است، یک ساواکی که با گروهش در تلاش است ترن را متوقف کند، اما ترن با انقلابیون پیش میرود و تصمیم ندارد بایستد و عاقبت به مقصد می رسد با همه سختیها و سنگاندازیها.
ستاره نقشهای منفی
عنایت بخشی، در دهه ۶۰، ستاره سینما بود. بدمنی که خیلی خوب از پس نقشهایش برمیآمد. هر چه نقش ساواکی و ضد قهرمان بود، بخشی، اولین گزینه برای بازی بود.
خودش میگوید: قبل از پیروزی انقلاب من در تئاتر بازی میکردم و در سینما حضور چندانی نداشتم. در تئاتر هم نقش منفی بازی نمیکردم. تا این که انقلاب به پیروزی رسید و کارگردانانی که با من دوست بودند مرا به سینما دعوت کردند.اوایل نقش ساواکی به من میدادند و به مرور در این نقشها جا افتادم. ذات سینما و تلویزیون ایران چنین است.در یک نقش که جا بیفتی آنقدر همان نقش را به تو میدهند که دیگر کلیشه میشوی.کارگردانها برای دادن نقشهای متفاوت به بازیگران قدرت ریسک ندارند. تا این که در سریال سایه همسایه، یک نقش مثبت را بازی کردم و دوباره شدم کلیشه نقشهای مثبت و اینبار از آن طرف بام افتادم! هر چه نقش مثبت و معتمد خانواده و محله بود به من پیشنهاد میدادند و میدهند. راستش کمتر پیش آمد کارگردان و تهیه کنندهای ریسک کند و یک نقش متفاوت به من بدهد تا توانایی های دیگر خودم را به نمایش بگذارم.
بخشی درباره فیلم ترن میگوید: من با آقای قویدل از قدیم دوست بودم و ایشان برای بازی در فیلم ترن دعوتم کرد. ترن فیلم سختی بود. فیلمی جادهای که هر سکانساش در منطقهای فیلمبرداری میشد و ما مدام با آن قطار در حرکت بودیم.یادم هست در یکی از سکانسها که من داخل هلیکوپتر نشسته و کمربند نبسته بودم، خلبان یکباره تیکآف کرد و اگر من پایم را به پایه صندلی گیر نداده بودم بیرون پرت میشدم. یکبار هم نزدیکیهای فیروزکوه فیلمبرداری داشتیم که من در یکی از سکانسهای تعقیب و گریز، سلاحی که دستم بود را گم کردم.مسوولش گفت باید پیدایش کنی و گرنه برای من بد میشود.کل منطقهای که فیلمبرداری کرده بودیم را تک و تنها گشتم.آنقدر تشنه شده بودم که از آب رودخانه خوردم. وقتی به کمپ برگشتم مسموم شده بودم و درمانگاه هم نزدیک ما نبود که مرا ببرند و درمان کنند. فردایش رفتیم یک درمانگاه کوچک که در شیرگاه بود. برای تولید یک فیلم کلی سختی میکشیدیم. مثل الان نبود که همه چیز راحت باشد.
ریشهام در این خاک است
به بخشی میگویم اوایل انقلاب بعضی از بازیگرانی که در سینما و تئاتر فعالیت داشتند از ایران رفتند. چه شد شما ماندید و به کارتان ادامه دادید؟
میگوید: من اول انقلاب برای رفتن به آمریکا موقعیتهای زیادی داشتم.خواهرم و فرزندش در آمریکا بودند و موقعیتهای شغلی خوبی هم داشتند. از طرفی خودم در نیروی هوایی الکترونیک خوانده بودم و در دانشگاه نیروی هوایی تدریس هم میکردم و زبان انگلیسیام خیلی خوب بود. ما باید به انگلیسی تدریس میکردیم و همین باعث شده بود زبانم خوب باشد. با این توانمندیها میتوانستم به آمریکا بروم و شغل خوبی به دست آورم، اما دلم نیامد. من در این خاک ریشه دارم. هر جا بروم چون از خاکم دور شدهام، خشک میشوم. در سن و سالی که داشتم رفتن ریسک بزرگی بود. باید میرفتم و از صفر شروع میکردم. ماندم و با خودم فکر کردم اگر قرار است ادامه دهم همینجا ادامه میدهم، بین مردم خودم که پیش آنها اعتبار دارم. دوستانم که رفتند اصلا شرایط خوبی را تجربه نکردند. دلشان برای وطنشان لک زده است. یکی از آنها گفته بود دوست دارد برگردد و حداقل در گوشهای از خاک وطنش دفن شود.رفتن و بریدن از وطن سخت است. آنها که رفتند هم بعد پشیمان شدند.
بازیگری برای ما عشق بود
از بخشی میپرسم از مسیری که برای بازیگری طی کردهاید، راضی هستید؟
میگوید: بازیگری برای نسل من عشق بود.شغل نبود که فقط با آن پول دربیاوریم و معروف شویم. میرفتیم روی صحنه یا مقابل دوربین و از همه وجودمان مایه میگذاشتیم تا نقش را عالی بازی کنیم. مصداق همان شعر که میگوید: در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم …قضاوت و نمره دادن به زندگی و حرفه بازیگری بستگی به این دارد که چه عینکی به چشم زدهای و با آن دنیا را نگاه میکنی. من زیاد بدبین نیستم و دنیا را سیاه و تار نمیبینم.از مسیری که طی کردهام، هم راضیام هم، نه. جاهایی نقشها خوب بودهاند و من برای اجرایشان زحمت کشیدهام و نقش و اثر به یادماندنی شده و برخی اوقات هم نه.دورهای خوب پول درآوردهام و چرخ زندگی خوب چرخیده، بعضی اوقات هم چندان راضی کننده نبوده. بههرحال گذشته، اما با همه اینها خوشحالم که در کشورم ماندم و بین مردم احترام و اعتبار دارم؛همین کفایت میکند.
طاهره آشیانی – روزنامه جام جم
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.