امروز: چهارشنبه, ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ / قبل از ظهر / | برابر با: الأربعاء 24 ذو القعدة 1446 | 2025-05-21
کد خبر: 47722 |
تاریخ انتشار : ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰:۲۲ |
۱
| 6
ارسال به دوستان
پ

شعر پیش رو سروده ای از اکبر حمیدی متخلص به شایق است.

شد تیره تر ز شبها،یکباره روزگارم
زیر فشار ماتم،دیگر توان ندارم

کی می رسد به پایان شب های بی ستاره؟
خورشید من بیا که درحال انتظارم

گرد ملال دارد آیینه ی وجودم
لطفی کن ای یگانه،بزدای این غبارم

جز غم کسی نیاید در خلوت خیالم
دلدار رفته و من چون لاله داغدارم

بگذشته از مداوا، بیماریم خدایا
ترسم بمیرم آخر از دوری نگارم

چون سکه ی قدیمی،رونق دگر ندارم
از دست رفته اینک آن عزّ و اعتبارم

اخراجی بهشتم با جرم چیدن سیب!
تبعیدی زمین و جامانده از تبارم

با سینه ای پر از درد آیا چه می توان کرد؟
ره توشه ای ندارم جز غم به کوله بارم

چون صید خسته دیگر،نای نفس ندارم
دانم که می نماید گرگ أجل شکارم

از غصّه جدایی (شایق)چرا ننالم؟
صدها گره فتاده بی یار خود به کارم

 

 

سروده ای از اکبر حمیدی متخلص به شایق
لینک کوتاه خبر:

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

نظرات و تجربیات شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظرتان را بیان کنید

تعداد نظرات منتشر شده: 1
  1. نویسنده :ناشناس
    تاریخ : 16 / ژانویه / 2021 | 6

    سلام ارادت حسین زاده

Scroll to Top