امروز: یکشنبه, ۲۵ آذر ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | برابر با: الأحد 14 جماد ثاني 1446 | 2024-12-15
کد خبر: 52926 |
تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲:۰۰ |
۰
| 5
ارسال به دوستان
پ

استاد شرفخانه ای به خاطر کروناویروس و کسالتی که دارند چندان در محافل ادبی ظاهر نمی‌شوند و این خود شکنجه هر شاعر، نویسنده و بطور کل اهالی شور و شعور و البته احساس و خیال است.

? عصر جمعه ششم فروردین ۱۴٠٠ با دکتر‌ احد رسولی به دیدار شاعر و عارف سه زبانه کرج حکیم_ناظر_شرفخانه‌ای شتافتیم.

استاد به خاطر کروناویروس و کسالتی که دارند چندان در محافل ادبی ظاهر نمی‌شوند و این خود شکنجه هر شاعر، نویسنده و بطور کل اهالی شور و شعور و البته احساس و خیال است.

? ابتدا استاد خاطراتی از دوران طفولیت و نحوه ورود به عالم شعر و ادبیات خود را توضیح داده افزود: اولین شعرم را در ۹ سالگی در دبستان خطاب به مدیر و معلمانم سرودم و این شعر فکاهی نزدیک بود کار دستم بدهد که عصبانیت مدیر شیشوی با وساطت یکی از معلم‌ها به نام خاندانی فروکش نمود.

پدرم فردی کاملا مذهبی بود و حتی رادیو در خانواده ما قدغن بود و من در چنین خانواده و اجتماعی شاعری را استارت زدم تا اینکه با دیوان معجز شبستری و همچنین ثعلبیه محمدباقر خلخالی آشنا شدم و خوانش این دو کتاب انتقادی و مترقی، اشعار فکاهی و کودکانه‌ی مرا به شعر طنز رهنمون گرداند. در ادامه از محضر استاد شهریار بهره‌ها گرفتم.

 

 

سپس استاد توضیحاتی در خصوص سایر آثارش به ویژه اورمو دریاچه‌سی داده و شعر طنز و اجتماعی بیراخ را قرائت نمود.

? در ادامه دکتر احد رسولی عضو هیات رئیسه شورای شهر کرج در خصوص مؤلفه‌های توسعه و کم و کیف آن در کرج توضیحات علمی و جامعی ارائه نمود. سپس با قرائت شعر سعدی در خصوص دادگری انوشیروان توضیحاتی در خصوص حکمرانی خوب و مدیریت شهری ارایه کرده افزود: اگر دوباره توفیق خدمت در شورا نصیبم شود توجه بیشتری به مقولات فرهنگی خواهم داشت.

? استاد ناظر نیز با اشاره به ضرورت کاستن از غلظت پایتخت‌محوری گفت: بهتر است همانند کشورهای توسعه یافته مشکلات مناطق با دانش و تجربه بومی حل و فصل شده و تمام راه‌ها به تهران ختم نشود

? رضا قاسمپور نیز با قرائت شعری در خصوص وطن بر جای خالی فعالیت‌های فرهنگی اجتماعی شورای اسلامی کرج اشاره کرده گفت: اگر ساخت زیرگذر، روگذر و خیابان‌های شهر را کالبد و سخت‌افزار شهر تلقی کنیم، پرداختن به امورات فرهنگی اجتماعی به مثابه دمیدن روح و جان در کالبد بی‌روح شهر می‌باشد و باید در کنار رشد سخت‌ افزاری کرج، به بالانس بودن نرم‌افزار و روح و روان شهر نیز توجه نمود.

? استاد ناظر در پایان با اشاره به مقوله عدالت و دادگری در گذشته ایران شعر زیبایی از نظامی گنجوی این ترک پارسی‌گوی قرائت نمود.
آقایان پرچمی پدر و پسر نیز از دیگر میهمانان این نشست دو ساعته بودند.

?داستان پیرزن با سلطان سنجر

( #نظامی_خمسه_مخزن‌الاسرار )

پیرزنی را ستمی درگرفت
دست زد و دامن سنجر گرفت

کای ملک آزرم تو کم دیده‌ام
وز تو همه ساله ستم دیده‌ام

شحنه مست آمده در کوی من
زد لگدی چند فرا روی من

بیگنه از خانه برویم کشید
موی‌کشان بر سر کویم کشید

در ستم‌آباد زبانم نهاد
مهر ستم بر در خانم نهاد

گفت فلان نیم‌شب ای کوژپشت
بر سر کوی تو فلان را که کشت

خانه من جست که خونی کجاست
ای شه ازین بیش زبونی کجاست

شحنه بود مست که آن خون کند
عربده با پیرزنی چون کند

رطل زنان دخل ولایت برند
پیره‌زنان را به جنایت برند

آنکه درین ظلم نظر داشتست
ستر من و عدل تو برداشتست

کوفته شد سینه مجروح من
هیچ نماند از من و از روح من

گر ندهی داد من ای شهریار
با تو رود روز شمار این شمار

داوری و داد نمی‌بینمت
وز ستم آزاد نمی‌بینمت

از ملکان قوت و یاری رسد
از تو به ما بین که چه خواری رسد

مال یتیمان ستدن ساز نیست
بگذر ازین غارت ابخاز نیست

بر پله پیره‌زنان ره مزن
شرم بدار از پله پیره‌زن

بنده‌ای و دعوی شاهی کنی
شاه نه‌ای چونکه تباهی کنی

شاه که ترتیب ولایت کند
حکم رعیت برعایت کند

تا همه سر بر خط فرمان نهند
دوستیش در دل و در جان نهند

عالم را زیر و زبر کرده‌ای
تا توئی آخر چه هنر کرده‌ای

دولت ترکان که بلندی گرفت
مملکت از داد پسندی گرفت

چونکه تو بیدادگری پروری
ترک نه‌ای هندوی غارتگری

مسکن شهری ز تو ویرانه شد
خرمن دهقان ز تو بیدانه شد

زامدن مرگ شماری بکن
میرسدت دست حصاری بکن

عدل تو قندیل شب افروز تست
مونس فردای تو امروز تست

پیرزنان را بسخن شاد دار
و این سخن از پیرزنی یاد دار

دست بدار از سر بیچارگان
تا نخوری پاسخ غمخوارگان

چند زنی تیر بهر گوشه‌ای
غافلی از توشه بی توشه‌ای

فتح جهان را تو کلید آمدی
نز پی بیداد پدید آمدی

شاه بدانی که جفا کم کنی
گرد گران ریش تو مرهم کنی

رسم ضعیفان به تو نازش بود
رسم تو باید که نوازش بود

گوش به دریوزه انفاس دار
گوشه‌نشینی دو سه را پاس دار

سنجر کاقلیم خراسان گرفت
کرد زیان کاین سخن آسان گرفت

داد در این دور برانداختست
در پر سیمرغ وطن ساختست

شرم درین طارم ازرق نماند
آب درین خاک معلق نماند

خیز نظامی ز حد افزون‌گری
بر دل خوناب شده خون‌گری

 

 

 

رضا قاسمپور
به قلم رضا قاسمپور
لینک کوتاه خبر:

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

نظرات و تجربیات شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظرتان را بیان کنید

Scroll to Top