امروز: یکشنبه, ۲۵ آذر ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | برابر با: الأحد 14 جماد ثاني 1446 | 2024-12-15
کد خبر: 47084 |
تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ۳:۲۲ |
۰
| 2
ارسال به دوستان
پ

در احاطه شگرف و اشراف بی‌نظیر مولانا به ظرایف عشق‌ورزی و مراتب عرفان همین بس که هزاران مولوی‌پژوه ترک و فارس و رومی و… صدها سال است که در حال کندوکاو در زوایای پیدا و پنهان خلوت وی با شمس تبریزی و آثار جاودان حاصل از این ارتباطند.

? ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما ?

✍️ رضا قاسمپور

احتمالا از منظر عشق و عرفان مولوی (شکسپیر شرق) بزرگترین شاعر تمام دوران‌هاست و هیچ شاعر و اندیشمندی را یارای هماوردی با این قله قاف نیست.

در احاطه شگرف و اشراف بی‌نظیر مولانا به ظرایف عشق‌ورزی و مراتب عرفان همین بس که هزاران مولوی‌پژوه ترک و فارس و رومی و… صدها سال است که در حال کندوکاو در زوایای پیدا و پنهان خلوت وی با شمس تبریزی و آثار جاودان حاصل از این ارتباطند.

دکتر مصطفی ملکیان در تحلیل مراتب عشق در مولانا به سه نوع عشق اروس، فیلیا و آگاپه اشاره کرده و نهایتا به این نتیجه می‌رسد که مولوی بر هر سه نوع احاطه و توجه داشته ولی نهایتا خود سبکی نوین و در ترازی بالاتر و والاتر از آنها به بشریت اهدا می‌کند.

?عشق اروتیک یا اروس

عشق اروتیک با زیبایی سر و کار دارد و بزرگترین نظریه پردازش افلاطون می‌باشد، میل به دیدار زیبایی حقیقی

?عشق فیلیایی

عشق فیلیایی عشقی است که در آن خواستن چیزهای خوب برای کس دیگری است و فقط برای آن کس دیگر.

ارسطو بزرگترین مدافع و نظریه‌پرداز عشق فیلیایی است.

?عشق آگاپه (عشق نامشروط)

به قول دکتر ایرج شهبازی عشق نامشروط آنست که به دیگری به صرف انسان بودن عشق بورزیم، به دور از جنسیت، قومیت، مذهب و مسلکش.

در این نوع از عشق توقع سپاس، پاداش و تقدیر و… در برابر عشق‌ورزی و نیکی نیست. چرا که زندان سپاس و تقدیر فروکاستن انسان‌ها به مرحله استفاده ابزاری از آنهاست. بی‌ علت و بی‌غرض شکارچی مهربانی و محبتند.

شهبازی روابط انسان‌ها را در سه دسته #سلطه‌جویانه، #عادلانه و #عاشقانه تقسیم‌بندی کرده می‌گوید: در روابط سلطه جویانه رقابت، تجاوز و خودخواهی مستولی بوده و رابطه (برد_باخت) است و در دراز مدت آرامش و اعتماد را از انسان سلب می‌کند و روح و روان را در پیله تنهایی و بحران‌ها گرفتار خواهد کرد.

در روابط عادلانه بین انسان‌ها به پیروزی و کامیابی خود و مخاطب توجه می‌شود و رابطه (برد_برد) بوده و محصول آن آرامش، شادابی و اعتماد خواهد بود.

در روابط عاشقانه اساس رابطه بر احساس دیگرخواهی و نوع‌ دوستی استوار است و قلب شخص برای دیگران می‌تپد. مخاطبان این نوع رابطه به قول سعدی شیرین سخن؛ مشتریان دکان بی رونق‌اند.

از نمادهای عشق نامشروط می‌توان به خدا، مادر، باران، زمین، دریا و آفتاب عالمتاب اشاره نمود.

هفت پند مولوی

در شهر قونیه در قالب سفال، تابلو و… هفت پند جاودانه از آثار متکثر مولوی استخراج و ثبت و ضبط شده است. این هفت پند در واقع می‌تواند کلید جاودانگی بشر تلقی گردد. این خصال بالای انسانی در بزرگانی چون نلسون ماندلا و گاندی هویداست:

? در سخاوت و کمک به دیگران رود باش
? در مهر و دوستی خورشید باش
? در بخشش خطاها شب باش
? هنگام خشم مرده باش
? در فروتنی زمین باش
? در هماهنگی با دیگران دریا باش
? خودت باش؛ همانگونه که می‌نمایی.

و در جای دیگری از دیوان شمس می‌خوانیم:

«حسن یوسف قوتِ جان شد سالِ قحط
آمدیم از قحط ما هم سوی تو»

در اساطیر و در تفاسیر عرفانی، مانند تفسیر سورآبادی، آمده است که در هفت سالی که در زمان حکومت یوسف در مصر قحطی وجود داشت، هر روز صبح همه مردم گرسنه از خانه بیرون می‌آمدند؛ چون چیزی برای خوردن نداشتند، به کنار کاخ یوسف می‌آمدند و یوسف هم روی پشت بام کاخ می‌نشست و مردم تا شب او را می‌نگریستند و از زیبایی او سیر می‌شدند و شب سیر به خانه‌ هایشان بازمی‌گشتند و فردا صبح دوباره گرسنه می‌شدند؛ یعنی یوسف با زیبایی خود مردم را سیر می‌کرد. مولانا می‌گوید: «حسن یوسف قوتِ جان شد سال قحط»؛ در سال قحط زیبایی یوسف قوتِ جان مردم شد و اکنون ما هم از قحط به سوی تو آمدیم.

ولی ادعای مولانا اینست که عشق نخوت و ناموس آدمی را درمان می‌کند:

«ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما»

عشقی که در آن همه اجزای جهان عاشق‌اند، عشق خدا به ما هم از این مقوله است و همه بدی‌ها را در انسان‌ها زائل می‌کند.

و نهایتا به قول آگوسکونت جامعه‌شناس قرن نوزدهم: «ما محکوم به تربیت فرزندانی هستیم که برای دیگران زندگی کنند و نه برای خودشان.»

چهل قاعده شمسِ صوفی در رمان شهیر ملت عشق نیز برای درک بهتر هستی است. فرمول‌ هایی برای درک چیستی، چرایی و چگونگی ذات آفرینش. البته این قواعد به هیچ وجه قابل ادراک در مخیله زاهد خشک‌ مقدس و قاضی‌ القضات (در پوسته دین مانده) هیچ دوره‌ای نیست.

به راستی چند درصد از ما می‌توانیم با ذبح منیت و قربانی کردن منافع شخصی به نفع اجتماع از مرحله صفر مرز نفس اماره به سلامت صعود کنیم؟

این بار شمس تبریز از کدامین گوشه جهان بر برکه‌های راکد زمان طلوع کرده و شور و شوریدگی نثارمان خواهد کرد؟

به قول حضرت مولانا:

ای عشق
برادرانه
پیش آ
بگذار
سلام سرسری را…

 

 

 

رضا قاسمپور
گزارش: رضا قاسمپور
لینک کوتاه خبر:

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

نظرات و تجربیات شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظرتان را بیان کنید

Scroll to Top