یکی از اعضای نزدیک خانوادههای شکور و شکوهی (پدر و مادر غزاله) درباره ماجراهای توقف اجرای حکم اعدام آرمان عبدالعالی و بخشهای مبهم این پرونده توضیح داد.
به گزارش کرج رسا، اشرف شکوهی که خاله مرحوم غزاله شکور است، درباره دلایل تاخیر یک ماهه در اجرای حکم اعدام آرمان و احتمال مردد شدن دو قاضی از سه قاضی پرونده به خبرنگار همشهری آنلاین گفت: «اصلا بحث تردید و تشکیک مطرح نیست و اینها هجمههایی هست که برخی وارد میکنند؛ از جمله وکیل خانواده عبدالعالی که چند روز پیش با یک رسانه خارجی مطرح کرده و مردود بودن کاملا محرز است. بیش از ۱۰۰ قاضی این پرونده را بررسی کردهاند و حکم سه بار به تایید دیوان عالی کشور رسیده است. از این رو نمیتوان به هیچ عنوان گفت که قاضی ابهام و تردید دارد.»
متن گفتگوی ما را با خانم اشرف شکوهی، خاله غزاله شکور با حذف پرسشها میخوانید:
تردید قاضیها یا مهلت پدر و مادر غزاله؟
هیچ سند مکتوب درباره مردد بودن قاضیها وجود ندارد و اگر سند دارند به ما هم نشان بدهند. چون هیچ چیز به صورت کتبی نیست؛ نه در پرونده نه دست هیچکس دیگر. در این میان فقط فرضیههایی مطرح شده که از شش سال پیش هم مطرح بود و همچنان ادامه دارد. ضمن اینکه همه این فرضیهها پیشتر بررسی شده است. این پسر یک هفته مانده بوده ۱۸ ساله شود و بیش از ۱۰ روانشناس او را دیده و معاینه کردهاند. برای متهم دادگاهی با حضور سه چهار روانشناس خبره تشکیل و تمام حرفها و ادعایش بررسی شد. در واقع مطرح کردن تردید قاضی آن هم در آستانه اجرای حکم زیر سئوال بردن نظام قضایی کشور است.
روایت روز واقعه
روز چهارشنبه نزدیک ساعت هفت صبح ایشان باید میرفت بالای چوبه دار و همه منتظر نظر خانواده غزاله بودند تا حکم اجرا شود، یعنی آقای داود شکور و خواهر من خانم ناهید شکوهی. این آدمها بسیار دلرحم هستند و فقط دنبال نشانهای از دخترشان میگردند. از آن طرف، وکیل و اعضای خانواده عبدالعالی به پسرشان گفتهاند اگر جای جسد را نگویی تبرئه میشوی و اینطور شده که شش سال جای جنازه را به ما نگفته است.
اما برای تمام قضات محرز است که ایشان قتل را انجام داده و جسد را مخفی کرده است. یکبار آقای وکیل گفت دختر از پلهها افتاده و مرده است. قاضی هم پرسید اگر افتاده چرا صدایش را کسی نشینده است؟ چرا برای رفتن تا طبقه پنجم از آسانسور استفاده نکرده است؟ چرا کسی به اورژانس زنگ نزده است؟ وقتی این پرسشها بدون پاسخ ماند، شبههها برطرف و مشخص شد قتل انجام شده است.
از طرف دیگر بحث بیمه و دانشگاه را مطرح میکنند. همه اینها را مادر غزاله به همراه دختر بنده (دخترخاله غزاله) رفتند و پیگیری کردند در همان سال اول بلکه شاید یک روز رد و نشانی از غزاله پیدا و مشخص شود او زنده است. خواهر من حتی همین حالا هم باور نمیکند دخترش مرده باشد. در سال اول اصلا کسی نمیتوانست به ایشان بقبولاند مرگ دخترش را. رفت در دانشگاه ثبت نام و دفترچه بیمهاش را تمدید کرد به این امید که شاید غزاله برگردد. کدام مادری وقتی جسدی ندیده میتواند قبول کند دخترش مرده است؟ او مدتها فکر میکرد دخترش زنده است.
تلاشهای خانواده آرمان برای گرفتن رضایت
متاسفانه آقای کامیار عبدالعالی (پدر آرمان) در این شش سال نه خودش نه خانوادهاش حتی یکبار هم نیامدند در خانه خانواده غزاله، جز همین دو شب پیش. البته مادربزرگ و پدربزرگ آرمان دو سه بار تماس گرفتند. از طرف دیگر، هر چه خانواده غزاله به خانواده آرمان التماس کردند بلکه نشان و نشانهای از دخترشان بگیرند، به نتیجه نرسیدند. خیلی تلاش کردند آرمان حرف بزند و بگوید جسد کجاست ولی به نتیجه نرسیدند. پدر و مادر آرمان و شخص وکیل تمام تلاششان این است که جسد پیدا نشود و آرمان تبرئه شود.
آقایان پرویز پرستویی و مجید مجیدی و دیگر هنرمندان که منزل ما آمدند، تعجب کرده بودند که چطور خانواده آرمان جلوی خانه چادر نزدهاند برای گرفتن رضایت. وقتی پدر و مادر غزاله به دل خودشان یک ماه به آرمان و خانوادهاش وقت میدهند، من به عنوان خاله غزاله میگویم شاید دنبال یک تار مو از دخترشان هستند و بروند عزاداری کنند و داغشان پس از شش سال سرد شود. یک ماه وقت دادند چون دیدند از پلهها هم نمیتوانست بالا برود. حتی لحظه آخر پدر و مادر غزاله تلاش کردند که آرمان حرف بزند، کلمهای نگفت. میگفتند پسر ما آدمکش نیستیم،فقط بگو جسد را کجا گذاشتی؟
پای کسی در میان است؟
در قتل نه اما در از بین بردن جنازه صد درصد. چون به نظر من یک پسر ۱۸ ساله نمیتواند همه این کارها را تنها انجام بدهد. آیا خانواده کمک کردند؟ کسی نمیداند. آرمان دوستی داشت به نام فربد که بارها اسمش مطرح شد و الان چند سالی است ناپدید شده است؛ او از تمام ماجراها خبر داشت، چون روز حادثه وقتی فهرست تماسهای آرمان را به ما دادند، دیدیم بیش از ۴۰ بار با فربد تماس گرفته و حرف زده است. ۴۰ بار هم با یک پزشک دیگر از دوستان خانوادگیشان حرف زده بود اما در نهایت فربد را فراری دادند و آن دکتر هم پایش به دادگاه باز نشد. فربد فقط دو بار آمد دادگاه و ادعا کرد از هیچ چیز خبر ندارد.
روایت روز واقعه
ما از ساعت سه صبح در صحنه اجرای حکم بودیم تا هفت صبح و منتظر اینکه شاید هر لحظه خبر بدهند جنازه کجاست. هیچ آدمی نیست که مرگ دیگری را بخواهد. آرمان میبایست تا هفت صبح اعدام میشد، چون ۷:۱۵ طلوع آفتاب است. حکم ۱۱ زندانی دیگر هم اجرا میشد همان روز. ما این طرف بودیم که دیدیم خانواده آرمان دارند خوشحالی میکنند. نفهمیدیم چه شد. من دیدم خانمی خوشحالیکنان دست میزدند و هورا میکشد. آن روز دو نفر دیگر هم رضایت گرفتند و خانوادههایشان صلوات میفرستادند اما اینها شادی میکردند جلوی چشم ما. دلیل را پرسیدیم، گفتند پدر و مادر غزاله یک ماه وقت دادهاند. حالا چرا جلوی ما که عزاداریم خوشحالی میکنید؟ فقط پدر آرمان در پاسخ به اعتراض من آمد و عذرخواهی کرد. به جای عذرخواهی بیا بگو جسد کجاست؟
پدر و مادر غزاله اعلام کردند نه به دلیل هجمهها نه به دلیل سلبریتیهایی که وارد پرونده شدهاند، فقط به دلایل شخصی خودشان یک ماه ملهت دادهاند. اصلا پای تردید دو قاضی در میان نبوده است، به هیچ وجه. وقتی این را میگویید، دیوان عالی کشور را زیر سئوال بردهاید. کدام پرونده را سراغ دارید که لحظه اجرای حکم با ابهام دو قاضی دست نگه داشته باشند؟ گفتن و مطرح کردن این مسائل زیر سئوال بردن نظام قضا و قاضیهاست. آقای شهریاری، دادستان پرونده خواهش کرد یک مهلتی بدهند و ایشان هم برای دل خودشان این کار را کردند.
زمان احتمالی اجرای دوباره حکم
۱۱ بهمن این یک ماه تمام میشود و هیچ چیز به پرونده خدشه وارد نمیکند. دیوان عالی بالاترین مرجع قضایی ایران است که سه بار حکم اعدام را تایید کرده است، مگر یک قاضی میتواند جلوی اجرای حکم را بگیرد؟ آن هم پرونده قتل؟ اصلا چرا این پرونده شش سال طول کشید؟ برای اینکه قاضیها نمیخواستند ابهام داشته باشند و با یقین رای دادند. همه مدارک و اسناد داخل پرونده هست، قتل محرز شده و تمام کسانی که میخواستند وارد داستان شوند، به درخواست قضات منصرف شدند، چون قطعا قتل اتفاق افتاده است.
جنازه داخل چمدان
ما از شب قبل دنبال غزاله بودیم و روز بعد از هفت صبح رفتیم سراغ دوربینها؛ از مطب که غزاله رفته بود و بعد که با هم رفته بودند خانه آرمان. چون متهم هنوز به سن قانونی نرسیده بود، بازداشت نشد. بعد یک هفته که به سن قانونی رسید و ۱۸ سالش شد، آگاهی او را بازداشت کرد. با بازبینی فیلمها دیدیم یک ربع به هفت شب روز ۱۲ اسفند این اقا با چمدان قرمز از در میآید بیرون و میرود سمت سطل زباله. به گفته خودش جنازه را داخل کیسه زباله گذاشته و بعد از انداختن داخل سطل برگشته است خانه. داخل آن چمدان خون پیدا و معلوم شد خون غزاله است. ما فیلمهای شهرداری را هم گرفتیم اما خبری از جنازه داخل کیسه نبود. همه اینها در هفته اول اتفاق افتاد. ایشان کجا دارد مخفیکاری میکند، جسد را کجا سر به نیست کرده با همکاری چه کسی یا کسانی ما نمیدانیم ولی محرز است که این اتفاق افتاده و قتل انجام شده است.
سرنوشت آرمان و جنازه غزاله
خودش هم قبول دارد غزاله را کشته است. او التماس میکرد برای بخشیده شدن. من به عنوان خاله غزاله یک روز قبل به به همه گفتم، به هنرمندان و کسانی که دنبال گرفتن رضایت بودند گفتم به جای اینکه دنبال بخشش آرمان باشید، راهی بیابید جنازه پیدا شود و مادر داغدیدهاش کمی آرام بگیرد. آرمان فقط بگوید جسد کجاست، من قول میدهم رضایت بگیرم و قصاصش نکنند. من به شما میگویم آن لحظه آخر اتفاقهایی افتاد که پدر و مادر غزاله مهلت دادند. به نظرم بهتر است آن اتفاقها بازگو نشود. خواهر من امیدوار است یک تار مو از غزاله به دستش برسد. من چون شوهرم مفقودالاثر شده است در جبههها، از من بپذیرید که میدانم مادر غزاله در این سالها چه کشیده است.
همشهری
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.