یکى از دغدغه هایى که همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته پرسش بنیادین، هدف از آفرینش است. انسان در جستجوى پاسخ به این پرسش به هر درى زده تا پاسخى شایسته یافته و از بى معنایى و بى هویتى رهایى یابد.
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از سایت تبیان، انسان وقتى به خود مى نگرد در یک فضاى بى آغاز و بى انجامى خود را مى بینند که اول و آغاز آن برایش ناشناخته است. پس پرسش هاى فرعى دیگرى خود را نمایان مى سازد که از آن جمله از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود، به کجا مى روم و وطن آخرم کجاست؟
پاسخ هایى که موجب آرامش اوست، پاسخ هایى است که به زندگى اش معنا بخشیده او را از حالت معلّق در بى کران چون خاشاکى بى چیز بر آن رهایى مى بخشد. این پاسخ ها بیشتر از سوى پیامبران و یا فلاسفه داده شده است. این پاسخ ها مى کوشد تا وضعیت او را در نظام هستى روشن نموده و آغاز و انجام او را در حدّ توان بنمایاند. یکى از روشن ترین پاسخ ها که افزون بر معنا بخشى به زندگى انسان، هدف از آفرینش و جایگاه او را به خوبى روشن مى سازد، پاسخ هایى است که پیامبران الهى به ویژه قرآن داده است. در این پاسخ انسان مى یابد که آغاز و انجام او از خداست: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ جِعُون» و هدف از آفرینش رسیدن به کمال مطلوب و لقاءالله اختیارى است که جز به تعبد و تعقل و تیقّن امکان ناپذیر است: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِین» ; «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَان» ;«وَ بِالأَْخِرَهِ هُمْ یُوقِنُون»
با یافتن این پاسخ به خواسته درونى ـ عقلانى و عاطفى ـ خود یعنى آرامش و آسایش نیز مى رسد. مفهومى که در واژه سعادت آن را مى جوید و در پى آن کدح و تلاشى جانکاه از خود نشان مى دهد: «یَـأَیُّهَا الاِْنسَـنُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَـقِیه»
هدف نهایى و مطلوب ذاتى انسان چیزى جز سعادت نیست که برخاسته از «حبّ ذات» است. انسان به طور فطرى در پى بدست آوردن آن است; از این رو این مسأله نه تنها چون و چرا بردار نیست بلکه در پرتو آن هدف و هر کار دیگرى توجیه و تبیین مى شود.
بنابراین سعادت به عنوان هدف اصلى براى خود انسان مطرح است ـ و انسان به طور فطرى و ذاتى مى کوشد تا به آن برسد. خوشبختى که در سایه آسایش و آرامش فراهم مى آید، خوشبختى فرا زمانى و بیرون از دایره تنگ زمانى است; و این جز با پیوستگى و بستگى به ذات لایزال خداوندى امکان ناپذیر است از این رو به سوى آن کدح، تلاش و حرکت دارد تا با پیوستگى و بستگى تام و تمام به خداوند لایزال سعادت دایم را در آغوش گیرد.
ملاک سعادت و شقاوت در معارف قرآن، لذت و رنج ابدى است; به این معنا که اسلام به ویژه قرآن در معناى سعادت و شقاوت تغییرى نمى دهد و در این زمینه مفهوم جدیدى را مطرح نمى کند که از دسترس درک و فهم مردم به دور باشد; بلکه سعادت را به همان معناى رایج لذت پایدار و شقاوت را به معناى عرفى رنج و الم بیشتر مى داند ولى در مصداق آن دو تغییر مى دهد و چون لذایذ و آلام دنیوى دوام و ثباتى ندارد، لذایذ و آلام ابدى جهان آخرت را به عنوان مصادیق صحیح و حقیقى سعادت و شقاوت مطرح مى کند.
از نظر قرآن رسیدن به سعادت و خوشبختى پایدار و ابدى تنها با انجام افعال و اعمال اختیارى امکان پذیر است و بدون آن ها دستیابى و تحصیل سعادت امرى ناشدنى است; بنابراین تحصیل سعادت تنها به معناى انجام اعمال اختیارى است که به عنوان عامل پدیدآورنده سعادت مى باشد; و انسان تنها به این طریق مى تواند به آن برسد; زیرا سعادت که مطلوب ذاتى انسان است خود در زمره ى افعال اختیارى انسان قرار نمى گیرد بلکه با تحقق عواملى سعادت تحقق مى یابد; پس باید افعال اختیارى یا «عواملى» که در قرآن به عنوان عامل، زمینه ساز و وسیله ى رسیدن به سعادت معرفى شده است، تبیین گردد و موانع بازدارنده دانسته شود.
در این نوشتار تنها به بخشى از عوامل سعادت اشاره شده و تفصیل آن را به کتاب هاى تفسیرى، اعتقادى و اخلاقى ارجاع مى دهیم.
عوامل سعادت در قرآن
اسلام
«وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الاِْسْلَـمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الاَْخِرَهِ مِنَ الْخخَـسِرِین; و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد; و او در آخرت، از زیان کاران است».
آیه ى شریفه بیان گر این نکته است که مسلمانان (کسانى که در برابر خدا تسلیم هستند) بهره مند از سعادت و مصون از زیان کارى در آخرتند.
و هم چنین از آیه کریمه: «وَلَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْکِتَـبِ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُم; و اگر اهل کتاب (به چنین برنامه و آیین درخشانى) ایمان آورند. براى آن ها بهتر است». برداشت مى شود که اسلام، برترین آیین در میان سایر ادیان (دین یهود و نصارا) براى سعادت بشر است.
بنابراین اسلام یکى از عوامل رسیدن به سعادت و رستگارى ابدى و حقیقى به شمار مى آید، که با پذیرش و عمل به دستورات و مبانى آن، انسان به خوشبختى و کامیابى خواهد رسید.
قرآن
«وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون; و از نورى که با او نازل شده پیروى نمودند، آنان رستگارند».
از این آیه شریفه استفاده مى شود که قرآن سراسر نور و روشنگر راه رستگارى است، و تمسّک به آن موجب هدایت، رستگارى و سعادت انسان مى شود.
باید توجه داشت که، قرآن مردم را به استوارترین راه هدایت مى کند. کتابى است عزیز و ارجمند که باطل را مطلقاً در آن راهى نیست، و از جانب خداى کریم ستوده نازل شده است. براى عالمیان تذکر و بیدارى است. حقائق و امثال آن به صورت هاى گوناگون بیان گردیده تا مردم متذکّر و بیدار گردند. کتابى است عظیم، مجید، مبین، کریم که جنّ و انس از آوردن نظیر آن عاجزند.
رسول خدا(ص) به قرآن بسیار اهمیت مى داد و در تعلیم و به کار بستن آن سعى خاص مبذول مى کرد. آرزومند بود که این کلام دلنشین خدا در دل ها بنشیند و قلوب را که مرکز فرماندهى وجوداند، مسخّر کند مى فرمود: «لا یعذّب الله قلباً وعى القرآن; قلبى که ظرف قرآن باشد از عذاب خدا به دور است». پیامبر اکرم(ص) دو چیز را بیشتر سفارش مى کرد و آن دو را بس مهم مى خواند: قرآن و اهل بیت، مى فرمود: «إنّى تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى أهل بیتى ما إن تَمَسّکم بهما لن تضلّوا أبداً أنّهما لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض; دو چیز وزین و پرارزش در میان شما مى گذارم کتاب خدا و اهل بیت من، اگر به آن دو چنگ زنید و از آن دو پیروى کنید اصلاً گمراه نخواهید شد، آن دو تا لحظه ایى که در حوض کوثر پیش من آیند از هم جدا نمى شوند».
این همه سفارش و توصیه و آن همه اهمیّت و تلاش براى آن بود که قرآن ضامن سعادت و رفاه هر دو جهان است.
بنابراین مى توان گفت: قرآن تنها کتابى است که راه هاى سعادت و خوشبختى را نشان مى دهد و عمل به دستورات آن ضامن سعادت انسان است; و بدین جهت یکى از بزرگ ترین وظائف مسلمین در حال حاضر ترویج، تعلیم و تعلم و رو آوردن به قرآن است.
التزام به احکام و حدود اسلام
«تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّـت تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَـرُ خَــلِدِینَ فِیهَا وَذَ لِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیم; این ها مرزهاى الهى است; و هرکس خدا و پیامبرش را اطاعت کند (و قوانین او را محترم بشمرد) خداوند وى را در باغ هایى از بهشت وارد مى کند که همواره، آب از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن مى مانند، و این پیروزى بزرگى است».
از این آیه کریمه چنین استنباط مى شود که ملتزم بودن به احکام اسلام، انسان را به راه سعادت و رستگارى یارى مى دهد.
تفسیر انوار درخشان در ذیل آورده است:
حدود، عبارت از احکام الهى است که انتظام زندگى فرد و اجتماع بر آن ها استوار است; مانند: رعایت بر ایتام و کودکان بى سرپرست احکام و وصیّت و دین که رعایت حقوق فرد و اجتماع و انتظام معیشت به آن ها وابسته است
از این رو به وسیله ى التزام به احکام اسلام مى توان راه سعادت را پیموده و هنگام رستاخیز نیز به نعمت هاى جاوید متنعّم بود و رستگارى همانا خشنودى و کرامت نزد پروردگار است.
در تفسیر راهنما پیرامون احکام الهى چنین آمده است:
احکام الهى براى انسان مصلحت است، و عامل و تضمین کننده ى خیر و سعادت او مى باشد.
و علاّمه طباطبایى در المیزان مى گوید:
اسلام سعادت و شقاوت در دنیا را نتیجه ى امتثال و مخالفت تکلیف مى داند.
پیروى از خدا و پیامبران
«وَ مَن یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا; و هرکس اطاعت خدا و رسولش کند، به رستگارى (و پیروزى) عظیمى دست یافته است».
این آیه شریفه اشاره به این نکته مهم دارد که هر کس خدا و پیامبرش را مطیع و فرمانبردار باشد، به سعادت، رستگارى و فوز عظیمى دست مى یابد .
«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَــلَیْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً* یَـوَیْلَتَى لَیْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَنًا خَلِیلاً; و به (خاطرآور) روزى را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان مى گزد و مى گوید: اى کاش با رسول (خدا) راهى برگزیده بودم * اى واى بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!»
آیات فوق در بردارنده ى این پیام است که پیامبران، ارائه دهنده ى راه و روش زندگى سعادتمندانه مردم هستند; لذا همراهى با آن ها موجب سعادت و خوشبختى افراد خواهد بود.
و به عبارتى، خداوند متعال پیامبران را براى هدایت و راهنمایى مردم برگزید و و حى خود را مخصوص آنان گردانید. آنان براى تزکیه و تعلیم مبعوث شده اند، آنان آمده اند تا با ترغیب انسان ها به فراگیرى علوم کسب آگاهى ها، ریشه هاى جهالت را که مایه ى بسیارى از شقاوت ها و بدبختى ها است، بخشکانند، و با پرورش روح آدمى وى را به کمال برسانند. آنان مبلّغانى هستند که قوانین سعادتمندى بشر را از جانب خدا به ما مى رسانند و این ما هستیم که باید هماره و پیرو آنان باشیم و با وساوس شیطانى و تمایلات نفسانى و دوستان گمراه مبارزه کرده و خود را از تعلّقات دنیوى برهانیم و براى رسیدن به هدف نهایى یعنى رضا و خشنودى بارى تعالى و لقاء حضرت حق از هیچ کوششى فرو گذار ننماییم.
بنابراین براساس این آیات، یکى از عوامل سعادت و خوشبختى همراهى با پیامبران و پیامبر اکرم(ص) است. و اگر پرسیده شود، امروزه ما چه طور همراهِ پیامبر(ص) باشیم؟ مى گوییم: روشن است امروزه اگر پیامبر جسماً در میان ما حضور ندارد، اما راه و روش و سیره و کتاب او در میان ما حضور دارد. انسان طالب سعادت مى تواند با پیروى از سیره نبوى ـ که در قرآن و کتاب هاى حدیثى و تاریخى بیان شده ـ به زندگى سعادتمندانه و خوشبختى کامل برسد.
عبادت خدا
«اعْبُدُواْ رَبَّکُمْ… لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ; پروردگارتان را عبادت کنید… شاید رستگار شوید».
این آیه شریفه بیان گر این پیام است که عبادت کردن خدا به طور مطلق باعث رستگارى و سعادت فرد مى شود.
انسان با عبادت خدا به مقام عبودیت مى رسد، مقامى که همه چیز در آن جمع است. بندگى خدا یعنى وابستگى مطلق به او، یعنى در برابر اراده ى او از خود اراده اى نداشتن، و در همه حال سر به فرمان او نهادن. و یعنى بى نیازى از غیر او، و بى اعتنایى به ماسوى الله، و تنها چشم بر لطف او دوختن، و این همان اوج تکامل و سعادت انسان و برترین شرف و افتخار او است.
به عبارتى، تنها راه کسب کمال واقعى رسیدن به سرمنزل مقصود، عبادت و معرفت خداوند متعال است، چرا که او مى فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون; من جنّ و انس را نیافریدم جز براى این که عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند» وقتى انسان خداوند را به تمام معنا شناخت و او را عبادت نمود، مراتب کمال را مى پیماید و نمونه ى انسان کامل مى گردد، و این یعنى رسیدن به سعادت حقیقى و ابدى.
برپاداشتن نماز
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون * الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَـشِعُونَ…الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَ تِهِمْ یُحَافِظُون; مؤمنان رستگار شدند، آن ها که در نمازشان خشوع دارند;… و آن ها که بر نمازهایشان مواظبت مى نمایند».
تفسیر راهنما در ذیل آیات آورده است:
اهمیت دادن به اقامه نماز، مواظبت بر انجام به موقع آن، و پرهیز از سهل انگارى در اداى آن، یکى از عوامل فلاح و رستگارى و سعادت اخروى است.
علماى اخلاق و سیر و سلوک همواره به پویندگان کوى سعادت اعلام مى دارند که اقامه ى نماز یکى از بهترین عوامل سیر و سلوک معنوى و تقرّب الى الله است. خداوند سبحان، که به آفرینش انسان و طریق تکامل او از هر فرد دیگرى آگاه تر مى باشد، نماز را تشریع نمود و به وسیله پیامبر(ص) در اختیار انسان ها قرار داد، تا براى سعادت و استکمال خویش از آن بهره گیرد… .
انسانى که طالب سعادت و کمال است در مرتبه ى اول باید فرایض و واجبات را به همان کیفیت مشروع انجام دهد و اگر با اخلاص و حضور قلب آن ها را انجام دهد بهترین وسیله براى قرب و نزدیکى به خداوند مى باشد. البته اگر واجبات را آدمى ترک کند با انجام دادن مستحبات به جایى نمى رسد و اصلاً قرب الى الله پیدا نمى کند. اما بعد از انجام فرایض، مى تواند به وسیله ى نوافل و مستحبات نزدیکى و قرب بیشترى یافته و به مقامات عالى نایل گردد.
و به عبارت دیگر، اگر انسان به اسرار نماز و آثار آن در فضاى زندگى بذل و توجه کند، در این راه از هیچ کوششى دریغ نورزد و با دو بال فکر و ذکر به سوى آسمان کمال پرواز کند. نمازى که در اول وقت خوانده شود و به زیور حضور قلب آراسته شده باشد و توأم با خضوع و خشوع باشد آدمى را به سر منزل سعادت و خوشبختى مى رساند.
پس با توجه به آیات فوق و مطالب مطرح شده مى توان نتیجه گرفت که انسان با اقامه ى نماز همراه با خشوع و خضوع و مواظبت بر آن، به سعادت دنیوى و اخروى خواهد رسید، از این رو چه خوب است انسان در نماز خشوع و خضوع را رعایت کند.
نمونه هاى فراوانى از انسان هاى سعادتمند در تاریخ وجود دارد که عامل اصلى سعادت آنان براساس رعایت کردن و مواظبت نمودن بر اقامه نماز اول وقت همراه با خشوع و خضوع بوده است، و سر آمد آنان در عصر حاضر عبارتند از: امام خمینى(ره)، علامه طباطبائى مفسر قرآن، علامه و فیلسوف شهید مطهرى، شهید رجائى، و سخن معروف او عبارت بود از این که: «به کار بگو وقت نماز است، به نماز نگو کار دارم».
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.